عالم بزرگوار سید شرفالدین1، در زمان عبدالعزیز آلسعود به زیارت خانه خدا مشرف شد و از جمله علمایی بود که به دعوت شاه، به کاخ وی رفت تا عید قربان را به وی تبریک گوید.
وقتی نوبت به وی رسید، قرآنی را که در جلدی پوستی بود، به شاه هدیه داد. شاه هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم بر پیشانی خود گذاشت.
در این هنگام سید اشرف الدین گفت:
این جلد پوست بز است چطور شما آن را میبوسید؟!
شاه گفت:
غرض من از قرآن است نه این جلد.
سید گفت:
احسنت، ما هم وقتی پنجره یا در اتاق پیغمبر را میبوسیم میدانیم که آهن هیچ کاری نمیتواند بکند، غرض ما تعظیم رسول خداست. همانطور که شما با بوسه زدن بر پوست بز میخواستی قرآن را تعظیم کنی که در جوف آن پوست قرار دارد.
این سخن سید، که بهترین روش برای کشف حقیقت و روشنگری بود، شگفتی حاضران را به همراه داشت، مردم یکپارچه الله اکبر گفتند و ملک عبدالعزیز که با برهانی به این آشکاری روبرو بود به حجاج اجازه داد با آثار رسول خدا تبریک جویند.
[البته حاکمان بعد از وی دوباره این کار را ممنوع کردند.]
پینوشت
[1]. ایشان در ٨ جمادی
الثانی سال ١٣٢٧ق در نجف اشرف وفات نمودند.
منبع این مطلب در اینجاست